فضای مزاجی
تو میدانی انسان برای آدم بودن نیاز به ایمان دارد؟!
البته خیلیها هستند که دوست ندارند بدانند! اما به گمانم تو بدانی.
حالا هرچه که هست آدم بودن را دوست داری...این را خوب میدانم.
راستی... تو خود را در اختیارِ دینت قرار دادهای یا دینت را در اختیار خود؟ نخند. جدی میگویم!
میدانی علیجان! ریشهی خیلی از رفتارها و کردارهای تو به همین نکته برمیگردد. برای همین
اینرا پرسیدم...
خوبست... اسلام را میگویم... این که تبصره ندارد! و ما، برای راضی کردن خود به انجام گناه، به آن
تبصره و ماده اضافه میکنیم تا دچارِ عذابِ وجدان نشویم!
البته این را اولینبار از خودت شنیده بودم. یادت هست؟
دراین دوران، ایمانِ خیلی از ما آدمها به زیرِ خطِ فقر رسیده است. ولی با این حال میگذرانیم!
اما
گاهی اوقات قضیه فرق میکند. آدم در شرایطی قرار میگیرد که اگر ایمانی قوی نداشته باشد،
کلا کلاسش تعطیل میشود! من هم در چنین شرایطی قرار گرفتم... اصلا نتوانستم خودم را با شرایطِ
جدید وفق دهم. البته این را الآن میفهمم. آن موقع خام بودم!
همین هم باعث شد، منی که آن همه ادعای مذهبی بودن داشتم، خودم را با هزار ویک دلیل قانع کنم
که؛ نه، این گناه نیست! این فرق دارد!
خُب بیتجربه بودم. کسی هم نبود که اینها را به من بگوید.
بدونِ شک تحتِ تأثیر جو قرار گرفته بودم. اصلا این فضای مجازی پر بود از آدمهای مانندِ من.
آنهایی که مانندِ من ادعای حزبالهی بودن داشتند...
باهم میگفتند و میخندیدند... شوخی میکردند... همدیگر را اذیت میکردند...
من هم مثلِ همهی آنها. گمان کردم فضای مجازی متفاوت است! محرم و نامحرم حدودش فرق دارد. این
مسائل در این دنیا عادی است. که تمامِ مشکلاتِ من از همین مسائل ناچیز و عادی آغاز شد.
من اشتباه کردم. خیلیهای دیگر هم مانندِ من اشتباه کردند.
من دیگر اجازه ندارم حرفی از ایمان بزنم. من ایمانِ خود را با همان یک شوخیِ ناچیز با نامحرم فروختم.
من با آن ایمانِ نارسیدهام پایم را به مکانِ خطرناکی گشودم. جایی که درآن خیلی از آدمها، حتی
حزبالهیهایشان هم، عشقالهی رفتار میکردند. هرجور مزاجشان میکشید رفتار میکردند، نه آنطور
که اسلام میگفت. و چه زیبا روی تمامِ اعمالشان لباسِ شرعی میپوشاندند. وگاهی با یک خواهرم و برادرم،
سر و ته قضیه را هم میآورند.
و به حق، انسان بهترین قاضی خود است و از وضع خودش آگاهست.
علیجان! این که چه شد دارم اینها را به تو میگویم، مهم نیست...
من سرم به سنگ خورده است... خواستم، تو بدانی آنچه را که خود به نادانی زدهبودم...
...
پینوشت:
+ یا این عادات را ترک کنیم یا برچسب مذهبی بودن را از خود جدا!
+ حتی در خلوت ها هم از نافرمانی و معصیت خداوند پرهیز کنید، چرا همان کسی که الان شاهد هست،
روز قیامت حاکم و قضاوت کننده خواهد بود. نهج البلاغه/ حکمت 324
+ آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها میشوندو آزمایش نخواهند شد؟! عنکبوت/2
غافلگیرم کردی علی آقا.مرسی که ما رو هم یاد می کنی. وبلاگت خیلی عالیه .
بازم تشکر...